این منطقه از شمال به بخش های آق کند و هشت جین از شهرستان خلخال، از شمال شرقی بهماسوله ، فومن ، رشت و شهرستان رودبار زیتون ، از شرق به بخش های سیردان ، تاکستان ، آوج از استان قزوین ، از جنوب به کبوتر آهنگ از استان همدان ، از جنوب غربی به شهرستانبیجار ، از مغرب به تکاب و از شمال غربی به قره آقاج و میانه محدود است و رودخانه قزل اوزن با گردش خود حد طبیعی این شهرستان را تعیین نموده و وسعت آن بالغ بر 21848 کیلومتر مربع می باشد. از نظر توپوگرافی استان زنجان منطقه ای است کوهستانی که بصورت فلات مرتفعی خودنمایی می کند و در اثر تجزیه رودخانه جلگه های حاصلخیز مستقلی را تشکیل داده است. ناهمواریهای شهرستان در این مقوله به کوههای زنجان شمالی و کوههای زنجان جنوبی تقسیم گردیده است که از نظر تقسیمات جغرافیایی، رشته کوههای زنجان شمالی ادامه رشته کوههای البرز و کوههای زنجان جنوبی جزئی از رشته کوههای منفرد مرکزی است. جهت کوهها بطور طبیعی از شمال غربی به جنوب شرقی ممتد بوده و دره زنجان رود برزخی را میان رودخانه قزل اوزن سفلی و علیا بوجود آورده و بخشهای قره پشتلو و طارم علیا در منطقه رشته کوههای زنجان شمالی واقع شده است.
از مهمترین ارتفاعات در رشته کوههای زنجان شمالی، قله گلاس به ارتفاع 2974 متر و قله باکلور به ارتفاع 2966 متر در جبهه شمالی رودخانه قزل اوزن قرار گرفته اند، قله دگا به ارتفاع 2986 متر و قله چله خانه در شمال زنجان به ارتفاع 2775 متر از ارتفاعات مهم جبهه جنوبی رود قزل اوزن از رشته کوههای زنجان شمالی است. این رشته کوهها در شمال غربی شهرستان به هم پیوسته و رشته کوههای البرز غربی را تشکیل داده اند.
از مهمترین ارتفاعات زنجان جنوبی، قله قیدار به ارتفا 2775 متر می باشد که دو بخش سجاس رود و سهرورد را تفکیک نموده است. قله خورجهان به ارتفاع 3318 متر و قله علم کندی به ارتفاع 2900 متر و قله سپهسالار به ارتفاع 3052 متر که حد طبیعی استان زنجان با شهرستان همدان و تکاب را تشکیل داده است. قله جهان داغ به ارتفاع 2484 متر و قله رستم به ارتفاع 2700 متر در جنوب زنجان قرار گرفته اند. به طور کلی اختلاف ارتفاع روودخانه قزل اوزن از مبداٌ تا حوضچه سد منجیل تقریباً 1000 متر است.
در منطقه سلطانیه که مرتفع ترین نقطه دشت (زنجان ابهر) می باشد، کوههای زنجان شمالی و زنجان جنوبی در ناحیه ابهر بطرف مغرب از یکدیگر فاصله گرفته، در منتهی الیه غربی استان، جلگه وسیعی را از آبرفت رودخانه تشکیل داده است
غار کتله خور
غار کتله خور زیباترین و مرموزترین غار جهان
در بزرگترین غار خشکی، آبی و آهکی جهان، که در 165 کیلومتری جنوب غربی زنجان و پنج کیلومتری شهر گرماب قرار دارد، حتی مراسم جشن عقد و ازدواج هم برگزار میکنند. این غار، خفاش هم دارد و اگر از تماشای پرواز خفاشها بالای سرتان و آویزان شدنشان از قندیلها و ستونهای غار لذت میبرید، میتوانید سری به آن بزنید و البته در کنار خفاشها، شگفتیها و عجایب دیگری هم انتظارتان را خواهند کشید.
قرنها قبل از اینکه پای انسانهای معاصر به غار کتلهخور برسد، انسانهای اولیه آنجا را به عنوان سکونتگاه خودشان انتخاب کرده بودند. این غار، در یک منطقه مستطیلی شکل به وجود آمده و دهانهاش در ۱۷۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته. مجید یوزباشی، شش سال است که مدیریت مجموعه غار کتلهخور را به عهده دارد:
« این غار متعلق به دوره سوم زمینشناسی است و هفت طبقه دارد که تا به حال فقط چهار طبقه از آن شناسایی شده است. طبق آن چیزی که ما از پدران و پدربزرگهایمان شنیدهایم، مردم بومی در سال ۱۳۰۰ آنجا را کشف کردهاند. حفرهای در دامنه جنوبی کوه ساقیزلو و کمی بالاتر از رودخانه خشک وجود دارد که قبلا به شکل یک طاق مثلثی و کوچک بود با قطر ۷۰ سانتیمتر اما بعدها که حاشیههایش را تراشیدند، اندازه حفره به یک و نیم متر رسید. از این دهلیز که عبور کنید، دالانها و معابر کوچک و بزرگی را میبینید که وسعت بعضی از این دهلیزها، به ۳۰۰-۲۰۰ متر مربع هم میرسد.» کف دهلیزها و دالانها، ناهموار است اما وقتی قرار باشد بشر حس کنجکاویاش را ارضاء کند، به هر سختی هم که شده، وارد غار میشود؛ مثل غارنوردان اولیه که ۴۰۰ متر اول غار را به صورت سینهخیز طی کردند.
البته چون آب روان کف غار را ساییده، حرکت سینهخیز، غارنوردان را زخمی نمیکرد: «۵۰ متر بعد از دهانه غار، وارد سالن بزرگی در غار میشوید که گنجایش هزار نفر را دارد. دالانهای ورودی که در ابتدای غار وجود دارد، قبلا خیلی تنگ و باریک بود اما بعدها با عملیاتهایی که روی آنها انجام دادند، عریضتر شدند.» ته یکی از دالانهای طبقه اول غار، دهلیز بزرگی وجود دارد که در کف آن اسکلت حیوان چهارپایی نقش بسته است. اسکلتی که اصلا سر و شکل معمولی ندارد.
از روی استخوانبندی جالبش، به نظر میآید حیوانی عجیب و غریب و متعلق به دورانهای گذشته تاریخی باشد: «۱۰۰ متر جلوتر از دهانه غار کتلهخور، نشانههای حیات انسانی به خوبی دیده میشود. گفتهمیشود که ۸۰ اسکلت بوده اما اینطور نیست. استخوانهایی که در کف غار است، همگی تکهتکه هستند و به شکل اسکلتهای مجزا از هم وجود ندارند. کنار اسکلتها، سفالهای قدیمی به رنگ تیره دود زده وجود دارد که به نظر میآید متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد باشد. یک نظریه دیگر هم میگوید که اسکلتها متعلق به دوره ایلخانان است. اما این نظرات با هم مغایرت دارند.
واقعا معلوم نیست که صاحبان این اسکلتها در چه دوره زمانی میزیستند.» محلیها به قسمتی که این اسکلتها پیدا شده، یورت یری میگویند که به معنای محل زندگی است.
اسم غار از کجا آمده؟
روایتهای عجیبی درباره اسم این غار وجود دارد. قدیمیها میگویند که از پدرانشان شنیدهاند که در غار، موجودی وحشی زندگی میکرده که اسمش کتله بوده. خوری هم که به دنبال کتله آمده، به معنای خوردن است. یعنی اگر این موجود چیز خوردنیای میدید، بیرون میآمد و بعد از خوردنش، دوباره به غار برمیگشت. 
عده دیگری هم میگویند اسم غار در اصل کلهر بوده. کلهر، مردی بوده که در این غار زندگی میکرده. او، دو خواهر داشته که یکیشان در آق گنبد، که روی تپه بوده، زندگی میکرده و دیگری هم در دهی به نام قیزلار کندی. کلهر، برادر آنها هم از درون غار مراقب خواهرانش بود. اما بعضی دیگر هم خلاف این ادعاها را دارند. میگویند واقعیت قضیه این است که در بعضی از مناطق غربی ایران، به کوههای کمارتفاع کتل میگویند.اما در آخرین بررسیهای که بهوجود آمده کتله به معنی پستیوبلندی و خوره به معنی راحتیوآسانی است.خود محلیها یا همان مردم گرماب، به غار کتلهخور، کتل کوتول هم میگویند.
کشف غار
از انسانهای کنجکاو اولیه و بومیهای شهر گرماب که بگذریم، میرسیم به سال ۱۳۳۰، به زمانی که اسداللـه جمالی، یکی از مردانی که در بخش کوهنوردی استان زنجان فعالیت میکرد، از وجود غار مرموز کتلهخور با خبر شد: «جمالی یک سال بعد از کشف غار به همراهی تیمی از کوهنوردان زبده، غار را پیمایش میکنند. بعد از پیمایش، مقالههای زیادی درباره غار مینویسد که در روزنامههای آن زمان چاپ میشود. سال ۸۶ هم سه اکیپ ایرانی، سوئدی و آلمانی به کتلهخور آمدند. در سه هفتهای که در ایران اقامت داشتند، کروکی مسیرهای شناسایی شده در غار را کشیدند.»
زیباییهای غار
غار کتلهخور که هنوز هم خصلت مرموز بودن را همراه زیبا بودنش حفظ کرده، پر است از ستونهای بزرگ آهکی. جالب اینکه همین ستونهای آهکی، غار را سرپا نگه داشتهاند. غارها معمولا در مکانهای آهکیای که آب زیرزمینی یا سطحی در آنها جریان دارند، به وجود میآیند. آبی که املاح آهکی دارد، در غار جریان پیدا میکند. وقتی که میزان املاح آهکی زیاد شود، به شکل رسوبات بیکربنات از قطرات آب جدا میشوند و روی کف یا سقف غار قندیلهای منحصر به فردی را به وجود میآورند.
گنبد سلطانیه
گنبد سلطانیه در عهد ایلخانی به دستور سلطان محمد خدابنده، هشتمین پادشاه دوره ی ایلخانی ساخته شده است. سلطانیه بعد از مراغه و تبریز سومین پایتخت دوره ی ایلخانی بوده است. نام قدیمی سلطانیه به معنی شکارگاه شاهی است و پادشاهان ایلخان از این مکان برای تفریح و شکار استفاده می کرده اند. این بنا توسط اولجایتو پسر ارغون خان بنا شده است. اولجایتو در ابتدا پیرو آیین پدری ( شمنیسم ) بوده است. سپس آیین مادر را انتخاب می کند و مسیحی می شود و اسمش را به نیکلاس تغییر می دهد. بعدها تحت تأثیر علامه حلی و یکی از همسرانش و وزیرش شیخ فضل الله مجدداً تغییر مذهب می دهد و اسلام را انتخاب نموده و نام سلطان محمد خدابنده را انتخاب می کند. سلطان محمد خدابنده این بنا را طی سال های 703 تا 713 هجری قمری می سازد. هدف از ساخت بنا این بوده که قبر علی ع را از نجف به این مکان منتقل نماید. از آنجا که نبش قبر در اسلام حرام است این عمل با مخالفت علمای نجف روبرو شد و منتفی گردید. بعد این مکان آرامگاهی برای خود سلطان محمد خدابنده می شود.
گنبد سلطانیه دارای عظمت و معماری پیچیده ای است که در نوع خود منحصر به فرد است. گنبدسلطانیه از نظر ارتفاع بعد از کلیسای سانتا ماریای ایتالیا و مسجد ایاصوفیه ترکیه سومین گنبد جهان است. با الهام گرفتن از هشت در بهشت، این بنا را هشت ضلعی ساخته اند و طول هر ضلع 17 متر است. ساختمان هشت در، هشت ایوان و هشت مناره دارد و دارای سه بخش گنبدخانه، تربت خانه و سرداب است.
تربت خانه در ضلع جنوبی واقع شده است. به این دلیل به آن تربت خانه گفته می شود که روی دیوارهای محراب روبروی در با دو خط ثلث و کوفی با استفاده از تربت امام حسین ع سوره الملک نوشته شده است. طول تربت خانه حدود 17 متر، عرض آن حدود 8 متر و ارتفاع آن 16 متر است.
کلیه دیوارهای گنبد سلطانیه کتیبه است. دور تا دور طبقه ی هم کف سوره ی فتح نوشته شده است. در شرقی، در اصلی ورودی به آرامگاه است که در بالای آن آیت الکرسی نوشته شده است. داخل ایوان طبقه ی اول سوره اخلاص ( توحید ) نوشته شده است. شش بار سبحان الله، پنج بار نام محمد ص، پنج بار نام علی ع، محمد رسول الله، سلطان ظل الله، کتیبه علی، کتیبه محمد و ... به چشم می خورد. سوره های الانبیاء، المومنون و الملک سوره هایی هستند که روی بدنه ها نوشته شده اند. کلیه دیوارهای طبقه ی اول و دوم با کتیبه هایی با نام محمد و علی و یک لوگویی به نام اتحاد پوشیده شده است.
گنبد دو دوره تزئینات دارد. دوره ی اول تزئینات آجر و کاشی هستند و دوره ی دوم گچ و نقاشی روی گچ است که روی دوره ی اول را پوشانده است.
سرداب از دیگر فضاهای جانبی گنبد است. سرداب در ضلع جنوبی و در زیر تربت خانه ساخته شده است. برخی معتقدند که سرداب پیش از ساخت گنبد ساخته شده است. سلاطین ایلخانی به پیروی از اعتقادات و آیین ایل و تبار خویش، اجساد مردگان را در گورهای سردابه ای در زیر زمین قرار می دادند و به تناسب با جایگاه اجتماعی فرد، اسباب و زیور آلات در کنار جسد دفن می کردند. هرچند طی کاووش های به عمل آمده هیچگونه شواهدی دال بر وجود قبر در سردابه به دست نیامده است اما بنابر اظهار مورخین و برخی از محققین، سلطان محمد خدابنده در همین سرداب دفن شده است.
گنبد سلطانیه 110 پله دارد که در حروف ابجد مترادف با نام علی ع است. ساختمان سه طبقه دارد. ایوان های طبقه ی اول به سمت داخل است و ایوان های طبقه ی دوم به سمت بیرون است. ارتفاع گنبد 48 متر و نیم است. قطر دهانه ی مرکزی گنبد نیز 25 متر و نیم است. پی بنای گنبد سلطانیه نیم متر است. بنابراین هرچه بالاتر می رویم به جهت کاهش وزن و فشار وارده بر دیوارها، میزان فرورفتگی ها و فضاهای خالی بیشتر می شود. از طرف دیگر وجود هشت مناره ی قرینه با هم نیروی رانشی گنبد به سمت خارج را به خوبی مهار می نماید.
دورتادور گنبد مکان هایی ساخته بودند که به آنها مناطق عام المنفعه یا ابواب البر می گفتند و اکنون چیزی از آنها باقی نمانده است. گنبد، ساختمان های اطراف و ارگ سلطنتی دارای حصاری بوده که 16 برج و بارو داشته است. گفته می شود که این حصار به همراه بخشی از کتیبه ها به دستور میرانشاه تخریب شده است.
از نکات قابل ذکر در بازدید از گنبد سلطانیه یکی این است که مرمت کاشی کاری گنبد پس از سال ها بالاخره در آبان ماه 1387 پایان پذیرفته است. نکته ی دیگر این که در زیر گنبد مجموعه ی داربست به هم تنیده ای مشاهده می شود که بیش از 35 سال پیش توسط باستان شناسان ایتالیایی ساخته شده و اکنون پس از سال ها، بی آنکه هیچ کاری در مرمت بخش های فوقانی سقف گنبد انجام شود، این داربست چشم را می آزارد.
در پایین سردر ورودی به مجموعه ی گنبد سلطانیه، موزه ی کوچکی ساخته شده است که تعدادی عکس و مقداری از اشیاء باقیمانده از دوران های گذشته که در منطقه سلطانیه کشف شده اند در معرض دید بازدیدکنندگان قرار گرفته است.
گنبد سلطانیه در سال 1310 جزء آثار ملی ایران شناخته شد و در 24 تیرماه 1384 نیز به عنوان هفتمین اثر ماندگار ایرانی در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است.
منبع: عمده ی مطالب برگرفته از توضیحات خانم زهرا محمدی ( راهنمای حاضر در گنبد سلطانیه ) و بروشورها است.مناطق توریستی - طبیعی خاص
منطقه ی زیبای طارم، چمن با ارزش سلطانیه، شکارگاه ها و مناطق حفاظت شده ی استان، دره ها و دربندهای ییلاقی منطقه، سواحل زیبای رودخانه قزل اوزن، چشمه های متعدد آب گرم، منطقه ییلاقی گاوازنگ، کناره های سد تهم، کوه های منطقه ی ماه نشان، روستاهای صخره ای و طبیعی استان زنجان و مناطق حفاظت شده ی این ناحیه برخی از مناطق توریستی- طبیعی استان زنجان هستند که برای گسترش گردشگری طبیعی مناسب به نظر می آیند.
سایر ویژگی های فرهنگی
زبان اهالى استان زنجان نیز مانند نژاد آن ها یک دست نیست و در طول تاریخ دست خوش تغییر و تحولات فراوان شده ولى آن چه مسلم است این که زبان اهالى بومى استان، پیش از هجوم اقوام مغول فارسى بوده است. در صورالاقالیم آورده شده که “زبانشان زنگان پهلوى راست است”. پس از استقرار اقوام ترک در این منطقه و مهاجرت هایى که از سوى نژاد ترک آذرى انجام گرفته، مخلوطى از زبان هاى ترکى، جغتایى، ترکى آذرى و زبان فارسى که کلمات زبان کردى نیز در آن وجود دارد، تشکیل شده که هم اکنون نیز رایج است. در حال حاضر استفاده از لغات فارسى در مکالمات روزمره مردم منطقه مرسوم شده و مردم استان زنجان در اداره ها، مدارس و مکان هاى عمومى به زبان فارسى و در مکالمه های روزمره و محلى به زبان ترکى صحبت مى کنند.
از نظر خصوصیات انسانی، مردم زنجان به لحاظ تداوم و استمرار مبارزه با طبیعت کوهستانی مردمانی نسبتاً خشت، توأم با صبر و مردمانی سخت کوش و قانع را بوجود آورده است. مهمان نوازی و عفت از ویژگی های بارز مردم این منطقه در طول تاریخ حیات خود بوده که این امر در سفرنامه های مکتوب نیز منعکس شده است
موضوعات مرتبط: تاریخ سلطانیه واستان زنجان
